اعتقادات اسلامی از نظر شیعه دوازده امامی 3
اشاره:
این مجموعه نوشتار كه در 4 موضوع اصلی: 1 – خداشناسی، 2 – پیغمبرشناسی، 3 – معادشناسی، 4 - امام شناسی، تقدیم خواهد گشت، هدیهای است از گلستان آثار فرزانهی قرن، مرد آسمانی و خدایی، علامه طباطبایی، كه از كتاب "شیعه در اسلام" دستچین شده است.
در بخش اول یعنی "خدا شناسی" به عناوین زیر خواهیم پرداخت:
الف: نظری به جهان هستی و واقعیت، ب: وحدانیّت خداوند، ج: معنای صفات خداوند، د: قضا و قدر، هـ: انسان و اختیار
بخش اول: خداشناسی
معنای صفات خداوند
صفات بر دو قسمند:”صفات كمال و صفات نقص “، صفات كمال چنانكه پیشتر اشاره شد معانی اثباتی هستند كه موجب ارزش وجودی بیشتر وآثار وجودی فزونتر برای موصوفات خود میباشند؛ چنانكه با مقایسه یك موجود زنده و دانا و توانا با یك موجود دیگر مرده و بی علم و قدرت روشن است، و صفات نقص صفاتی هستند برخلاف آن.
وقتی كه در معانی صفات نقص، دقیق شویم خواهیم دید كه به حسب معنا منفی بوده از فقدان كمال و نداشتن یك نوع ارزش وجودی حكایت میكند؛ مانند جهل و عجز و زشتی و ناتندرستی و نظایر اینها. بنابر آنچه گذشت، نفی صفات نقص، معنای صفات كامل میدهد؛ مانند نفی نادانی كه معنای دانایی و نفی ناتوانی كه معنای توانایی میدهد.
و از اینجاست كه قرآن كریم هر صفت. كمالی را مستقیما برای خدای متعال اثبات میكند و هر صفت نقص را نیز نفی كرده، منفی آن را برای وی اثبات مینماید؛ چنانكه میفرماید:
وهُواْلعَلیمُ الْقَدیرُ وَهُوَالْحَی وَلا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ وَاعْلَمُوا اَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ
نكتهای كه نباید از نظر دور داشت این است كه خدای متعال واقعیتی است مطلق كه هیچگونه حد و نهایت ندارد و از این روی (1) هر صفت كمالی هم كه در موردش اثبات میشود، معنای محدودیت را نخواهد داشت. وی مادی و جسمانی و محدود به مكان و زمان نیست و از هر صفت حالی كه حادث باشد منزه است و هر صفتی كه حقیقتا برای وی اثبات میشود از معنای محدودیت تعریه و تخلیه شده است؛ چنانكه میفرماید:
لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ (2)
صفات فعل
صفات (علاوه بر آنچه گذشت ) با انقسام دیگری منقسم میشوند به صفات ذات و صفات فعل. توضیح اینكه: صفت گاهی با خود موصوف قائم است مانند حیات و علم و قدرت كه با شخص انسان زنده و دانا و توانا قائم هستند و ما میتوانیم انسان را به تنهایی با آنها متصف فرض كنیم اگر چه غیر از وی چیز دیگر فرض نكنیم و گاهی تنها با موصوف قائم نیست و موصوف برای اینكه با آن صفت متصف شود، نیازمند تحقق چیز دیگری است مانند نویسندگی و سخنگویی و خواستاری ونظایر آنها؛ زیرا انسان وقتی میتواند نویسنده باشد كه دوات و قلم و كاغذ مثلاً فرض شود و وقتی سخنگو میشود كه شنونده ای فرض شود و وقتی خواستار میشود كه خواستنی وجود داشته باشد و تنها فرض انسان در تحقق این صفات، كافی نیست.
از اینجا روشن میشود كه صفات حقیقی خدای متعال (چنانكه گذشت عین ذاتند) تنها از قسم اول میباشند و اما قسم دوم كه در تحقق آنها پای غیر در میان است و هر چه غیر اوست آفریده او و در پیدایش پس از اوست، صفتی را كه با پیدایش خود به وجود میآورد نمیشود صفت ذات و عین ذات خدای متعال گرفت.
صفاتی كه برای خدای متعال بعد از تحقق آفرینش، ثابت میشود مانند آفریدگار، كردگار، پروردگار، زنده كننده، میراننده، روزی دهنده ونظایر آنها عین ذات نیستند بلكه زاید بر ذاتند و صفت فعلند.
مراد از “صفت فعل “ این است كه پس از تحقق فعل، معنای صفت از فعل گرفته شود نه از ذات، مانند آفریدگار كه پس از تحقق آفرینش از آفریدهها آفریدگار بودن خدای متعال مأخوذ و مفهوم میشود و با خود آفریدهها قائم است نه با ذات مقدس خدای متعال تا ذات با پیدایش صفت از حالی به حالی تغییر كند.
شیعه دو صفت اراده و كلام را به معنایی كه از لفظ آنها فهمیده میشود ] "اراده" به معنای خواستن، “كلام “ یعنی كشف لفظی از معنا] صفت فعل میدانند(3) و معظم اهل سنت آنها را به معنای علم گرفته و صفت ذات میشمارند.
1- امام ششم مى فرماید:خداوند تبارك و تعالى با زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون متصف نمى شود بلكه او آفریننده زمان و مكان و حركت و سكون است ، (بحار، ج 2، ص 96
2- سوره شورى ، آیه 11.
3- امام ششم مى فرماید:خدا پیوسته در ذات خود عالم بود در حالى كه معلومى نبود و قادر بود در حالى كه مقدورى نبود راوى گوید گفتم : و متكلم بود؟ فرمود:كلام ، حادث است ، خدا بود و متكلم نبود پس از آن كلام را احداث و ایجاد كرد، بحار، ج 2، ص 147
و امام هشتم (ع ) مى فرماید:اراده از مردم ضمیر است و پس از آن فعل پیدا مى شود و از خدا احداث و ایجاد اوست و بس ؛ زیرا خدا مانند ما تروى و و هم (قصد) و تفكر ندارد، بحار، چاپ كمپانى ، ج 2، ص 144
ر.ك: شیعه در اسلام؛ علامه طباطبایی